یازده روز از شروع سال نوی میلادی گذشته و من از یه جنبه خیلی خوشحالم. اونم اینکه هر روزش رو به هدفی که برای خود امسالم گذاشتم عمل کردم. هیچ وقت تو کار هدف گذاری سالیانه نبودم و یا اگه بعضی وقتا جو می گرفتتم و یه لیست تهیه می کردم، تو دو سه هفته ی اول خسته می شدم. این دفعه اما حس خوبی دارم راجع بهش و دلم میخواد بتونم به عادت همیشگی تبدیلش کنم. اوه نگفتم چیه اصلا. با خودم فکر کردم فقط رو یه چیز کار کنم امسال و اونم عقب نینداختن کاراست. منظورم از کار، چیزای گنده گنده نیست. کوچیک ترین موارد مثل جواب دادن سریع به پیامایی که می گیرم هم شاملش میشن. شاید به نظرتون قضیه ی مهمی نیست که انقد بخوام بابتش خوشحال باشم. ولی هست. واسه من خیلی خیلی مهمه چون بزرگ ترین نقطه ضعفم محسوب میشه. این مدت که درگیری های مختلف از هر طرف داشتم به این پی بردم که با روند همیشگی زندگی یه سال پیشم راه به جایی نمی برم و باید ت بخورم یه کم. اما در عین حال، باید قدمای کوچیک کوچیک بردارم. مثل امشب که می خواستم به خاطر خستگی از خیر پست گذاشتن بگذرم ولی نگذشتم.

این ویژگی مزخرف "عقب انداختن" رو حسابی نشستم بررسی کردم. چرا در من وجود داره، چی میشه که انجامش میدم، عواقبش چی بوده و چی می تونه باشه. این مدل زیر ذره بین گرفتن خودم رو دوست دارم و اخیرا حتی می تونم یه جوری از چشم شخصیت تحلیل گر بیرونی به خودم نگاه کنم و قبولش کنم. بدون هیچ آخ و ناله ای. قبلا همچین کاری ازم برنمیومد و سریع دلم برا خودم می سوخت!


+ امروز با یکی قرار گذاشته بودم که یه کتاب دست دوم ازش بخرم. وقتی رسید سر قرار بهم اینطور پیام داد: I'm here and I'm bald. هیچی دیگه. به بناگوش لبخند زده و سه سوته یافتمش :)) چرا انقد خوبن کچلا؟ :>

+ کلی پول خرج کردم برای خونه. رفتم همه هزینه های پیش و اجاره ها و بنگاه و اینا رو پرداخت کردم. عرررر.

+ چند روز پیش زن و بچه ی استادی که باهاش کار می کنم اومده بودن آزمایشگاه. تماما عاشقشونم! دخترش یه سالشه و قشنگ میشه یه لقمه ش کرد. هیچ کس نمی تونه جای بچه کوچولوهای ژاپنی رو تو قلب من بگیره!

+ کلی هم غر سر دلم گیر کرده که باید بیام بزنم به زودی، قبل از اینکه بترکم :|

+ این مدت دو تا فیلم دیدم. یکیش conjuring 2 بود (یکش رو ندیده بودم حتی) به غایت مزخرف. اون یکی The Departed بود که خب کاملا ژانر و کیفیت متفاوتی داره نسبت به قبلیه (اوصیکم به دیدنش ولی قبلش بی زحمت یه مقدار آب زمزمی آب مقدسی چیزی بپاشین به خودتون. دیالوگا فحش بارونه :دی چرا خب ولی؟ هیچ وقت نخواهم فهمید :|) ولی جالب اینکه بازیگر زن جفتشون یه نفر بود!



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

لوله و اتصالات درب آسان بازشو آلومينيومي و درب ايزي اوپن فتحی روغن هسته خرما | روغن هسته خرما ارگانیک | قهوه هسته خرما یاداشت روزانه یک پزشک Ana canon شرکت فراز بینش سپهر مجله مد و لباس مردانه و زنانه| شلوار جین| پیراهن| استایل